دوشنبه ۰۸ آذر ۱۴۰۰ | ۴:۱۲ بعد از ظهر
بچه که بودم عاشق اکلیلها بودم. اکلیلهای رنگی. میپاشیدم روی سر و صورتم. میدرخشیدم. رنگ به رنگ. بعد میرفتم توی قصهها. ستاره ای میشدم در آسمانهای دور دست. درست در امتداد چشمان تو. میدرخشیدم. میبالیدم. نور میپاشیدم …
دستهبندی نشده | نوشته شده توسط پریسا
دیدگاهتان را بنویسید