به صحرا شدم؛
سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ | ۱:۵۶ بعد از ظهر
نمیگویم تو نوری… نه… نور هست. مثل حیات در رگهایم که اگر نبود عشق نمیدانستم…اما تو آن روزنهای که در دل دیوارهای سخت پیدا میشوی و به نور مسیر ِ عبور میدهی…تو مسیری هستی که میتوان از طریق آن به جهان عشق ورزید…تو مسیری هستی که نور را عبور میدهی و بر من میاندازی که من خودم را درستتر ببینم. روشنتر ببینم.دلم میخواهد از این روزنه جهان را نگاه کنم…درست از پشت چشمهای تو …که جهان را احتمالا روشن عمیق دلکش حزین و هنوز امیدوار میبیند …
-چون پای مرد که به گِلزار فرو شود، پای من به عشق فرو میشود.. میدانی؟
– بیمخاطب
دستهبندی نشده | نوشته شده توسط پریسا
دیدگاهتان را بنویسید