من چه منم؟
جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶ | ۱۰:۴۸ قبل از ظهر
“هو”
نمیدونم خدا بالاخره دوره یا نزدیک…نمیدونم نشسته روبروی من و به حال من میخنده یا … نمیدونم کجاست….در هر ورقی من معرفت کردگار نمیبینم…من دنبال “خودم” میگردم…موضوعی که با فونت درشت روی لیست کارهای همیشگیم حک شده پیدا کردن خودمه…
یادم نیست از کی شروعش کردم…اولین بار کی به این که کی هستم فکر کردم…جدای از این که اسمم چیه یا چه تحصیلاتی دارم یا چه خانوادهای…درست که اینها مثل ِ برگههای پر از نوشته سنجاق شدن به روحم…اما اصل ِ بودن ِ من، که مجرد ِ این عالمم چیه؟
سوال های زیادی داشتم و دارم مثل اینکه جای من در جهان هستی کجاست؟اگر وظیفه ای هست وظیفهای که دارم چیه؟
اگر وظیفه ای نیست و اصل حاکم بی نظمیه، من در این سیستم ِ با آنتروپی بالا که نظمش در بینظمیه باید به کدامین سو برم؟
مدتهاست به دنبال این سوال هام…یادم نیست کی فهمیدم روح جستجوگری دارم…شاید همون موقع ها که رویاهای کودکیم میکروسکوپ و تلسکوپ و کرهی زمین و اطلس گیتاشناسی بود…یا زمان کودکی که پر از داستانهای ژول ورن بودم…به دور دنیا فکر میکردم..به سرزمین های افسانهای…شاید هم وقتی ۶ جلدی حجیم فرهنگ معین رو در قامت یک کودک ۹ ساله ورق میزدم و ساااعت ها به خوندن کلمات، بیوگرافی آدمها و داستانها مشغول بودم…یادم نیست که کی فهمیدم یک جستجوگرم….شاید اون وقتی که تو کوه و دشت و صحرا دلم میخواست تا نزدیک ترین نقطه به کل و بزها نزدیک بشم…یا از نزدیک ترین دریچه ممکن با طبیعت حرف بزنم…لمسش کنم…
من هنوز همون جستجوگرم…فقط متعلق ِ جستجوی من تغییر کرده…این بار به شناخت دنیای درونی خودم میپردازم…به فهمیدن چیزی که واقعا هستم…چیزی که میتوانم باشم…کندوکاو میکنم…میچرخم…رویا میبینم…
“دوست دارم اصیل باشم هرچند کم قدر و کوچک”
هیچ کس نمیدونه من برای اینکه همین یک جمله ساده رو در مورد خودم بفهمم چقدر هزینه دادم …چقدر زمان صرف کردم…
هیچ کس نمیدونه چقدر از انرژی و روحم رو صرف این کردم که بدونم چه چیزهایی رو “نمیخواهم”…
هنوز پر از جستجویم…پر از چیزهایی که دلم میخواد از نزدیک مشرف بشم بهشون..بیاموزمشون…کشفشون کنم…
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش…
موزون خویش خواهم شد؟
دستهبندی نشده | نوشته شده توسط پریسا
دیدگاهتان را بنویسید