هفته ای رو گذروندم که ازش زنده بیرون اومدم…ازش زنده بیرون اومدم…
هفته ای رو گذروندم که ازش زنده بیرون اومدم…ازش زنده بیرون اومدم…
واقعیت اینکه خوابهای درهم و اشفته و گوشهگیری و گریههای بیدلیل و با دلیل من رو کاملا داره در مورد سلامت روانم نگران میکنه. به هر طریق و ضرب و زوری که هست باید تا شش هفت ماه اینده از کشور خارج بشم وگرنه نمیدونم چطور دیگه میتونم شرایط رو دوام بیارم.
هیچ وقت انقدر در مواجهه با ج الف ناتوان و شکسته نبودم. هیچ وقت. برای من اینجا با تمام خوبیها و بدیهاش فقط شده مایه عذاب و روانی که ذره ذره داره نابود میشه.
چنان از زندگی سیرم که کاش امشب چنان میرفتم که انگار هیچگاه نبودهام. سیرم از زندگی و اتصالی به دنیا ندارم. آنچنان جان به لبم کرده که همه اینده جلوی چشمانم سیاه است مثل زغال…زغال سوختن ِ دمادم خودم….
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان…
شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم
شرر ریزد بی ایمان به دل ساکنان فلک ناله سازم …
دل شیدا حلقه را شکند تا برآید و راه سفر گیرد
که تا یک دم گرم و شعله فشان تا به بام جهان بال و پر گیرد….
خوشا ای دل بال و پر زدنت شعله ور شدنت در شبانگاهی …
به بزم غم دیدگان تری جان پر شرری نالهی آهی
بیا ساقی تا به دست طلب گیرم از کف تو جام پی در پی
به داد دل ای قرار دلم نوبهار دلم میرسی پس کی …
نه تنها از من قرار دل میرباید این شور شیدایی……..
نمیدانم این اهنگ را با صدای مختاباد بیشتر دوست دارم یا صدای طاهر قریشی. اما میدانم دوستش دارم. زیاد دوستش دارم. یاد شور و شیدایی پیشینم میاندازد و حالا زبان دل دلتنگیام است. اهنگ وقتهایی هست که چون مردگان دستم از دنیا کوتاه میشود. میاویزم به کلماتش و شرر شرر میبارم.
یاد شبهای سردی میافتم که مینشستم در صحن آزادی و این صدا در گوشم پلی میشد و آسمان بالای سرم را نگاه میکردم و گمان میکردم حداقل امانم دادهاند…اگر تو برایم دور و دریغی حداقل امان نامه گرفتهام.
چه غم عظیمی را من امشب با خودم در دنیا حمل میکنم….به صبا میگویم اگر من یک روز نبودم مرا با این آهنگ به خاطر بیاورید….مثل امشب که حضورم از یک دانهی شن هم در عالم بی سر و صداتر است ….
طاقت بیار دختر. طاقت بیار رفیق. آدم که رفیق نیمه راه نمیشه. آدم که انقدر شل کن سفت کن بازی درنمیاره. سرشو میگیره بالا. سینه سپر میکنه به چشم گریونم شده میره. طاقت بیار دختر. کم مونده. دیگه نزدیکه به ته ماجرا. رفیق نیمه راه نباش. راه بیا دختر.
احوالاتی هست که صبر از کف میدهم و بیقراری میکنم. تب میکنم. میروم توی خودم و تو را در خاطرات نداشتهام میبویم. از دلتنگی چکه می کنم. اجازه میدهم عبور کنی از من. دلتنگیت مثل سیل از من عبور میکند. خشت به خشتم را ویران میکند. اما عاقبت از من رد میشوی. بعد شروع میکنم به چیدن دوباره خشتها و از سر گرفتن زندگی و روزمرگی …
سابقا هروقت به اینجا میرسیدم شروع میکردم به کشتن و پاک کردن ِ حرفها، عکسها، دست نوشتهها، آهنگها، شمارهها… اما الان ؟ هیچ ندارم. من هیچ از تو ندارم که چراغش را بکشم. فقط خودم ماندهام. دست به کشتن خودم میزنم. ذره ذره از خودم را پاک میکنم…ذره ذره از دست میروم.
تصویر خودم را در شبکههای اجتماعیام نگاه میکنم. میفهمم که زمانی او همان من بوده است اما الان نیست. اصلا شبیه من نیست. من دومینووار تمام گذشتهام را ریختهام و جلو رفتهام. خندیدهام و رها شدهام. من در این دو سال انقدر دگرگون شدهام که خود گذشتهام را مثل آشنایی دور نگاه میکنم. اما هنوز مختصات جدیدم را پیدا نکردهام. هنوز میشکنم و جلو میروم. میسازم و بالا میروم. فرو میریزم و مرگ را مزه میکنم. اما هنوز نمیدانم این ساختمان کجایش خوش ساخت است و کجایش بدقواره. اصلا نمیدانم باید چه چیزی را نشان خودم بدهم چه برسد به دیگران. اول باید خودم را ببینم. باید دورتر بایستم. باید خلوت کنم. باید برای بار هزارم از خودم فاصله بگیرم. شاید این بار تصویر بیشتری در ذهنم از خودم رسم کنم. من باید خودم را در تمام آینهها در تمام دوربینها ببینم. باید خودم را بلد باشم. من گم شدهام در هزار توی پریساهایی که خیلیهاشان به چشمم هنوز غریبهاند گم شدهام.
صفحهی ایمیلم را باز میکنم و میبندم. هزار بار در روز. مینویسم. یک خط. بعد آن یک خط میشود یک کلمه. آن یک کلمه میشود : دلتنگم. چیز بیشتری ندارم بگویم و از این بیشتر میرنجم.
بعد همینطور میبارم. همینطور چکه میکنم. بعد در خیالم با خنده ــ با همین صدای گرفته ـ میخوانم : در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد … یکی حلقه به در زد … بعد پی در زدنی که نیست در بین تمام صداها میروم. نیست. صدایی نیست. کسی در نمیزد. من پشت دری که کسی دست به حلقهی آن نمیبرد میبارم. میگریم. دلتنگ میشوم.
برای من که روحم شکوفه زدن یک درخت در آن سر دنیا رو هم درک میکنه
رنج کشیدن تو زیادی بزرگه …
من در خوابهام با تو رنج میکشم. عمیق رنج میکشم.